خدایـــــــــــــا؛ بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم؛ بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم؛ بابت لحظات شادی که به یادت نبودم؛ بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم؛ بابت هر گره که به دستم کور شد و مقصر را تو دانستم؛ مرا ببخش ... ...
روز سه شنبه رفتیم خونه مادرجون.خیلی خیلی بهت خوش گذشت مثل همیشه کلی با عمو حمیدوعمه ملیح بازی کردی.مادر جون هم یک کوفته معرکه درست کرده بود که خیلی خوشت اومد. ...